عاشقانه ها
دوستان روزهای سخت
چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 18:47 :: نويسنده : رها مغموم
معشوفه تان ...را بر روی یک صندلی نشانده اند و ..برای عروسی شوم..آرایش میکنند...به سبک قدیم ..زنهای همسایه دور و برش را گرفته اند ..و داماد نامرد از بالای تراس ...گوشه سیبیلهایش را میجود و از آن بالا .از همسر آینده اش چشم بر نمی دارد....در آن لحظه عاشق بیچاره ..در درگاه درب قدیمی و چوبی بزرگ خانه معشوقه اش ظاهر میشود و ...<::از بهر خدا اینهمه زیبا مکنیدش....بستر ز گل اطلس دیبا مکنیدش....با حیله چنان تشنه وصلش منمایید ... ای بد نظران هیچ تماشا مکنیدش...(به داماد اشاره میکند ) با شادی و با هلهله و کف زدن امشب ...همخوابه آن دیو دد آسا مکنیدش...(مشاطه وسیله آرایش قدیمی)....مشاطه میارید و محیا مکنیدش...زیباست دگر حاجت مشاطه ندارد....دعوت مکنید از من و دیداریش آخر ....شرمنده مسازید..و رسوا مکنیدش.....::::::این یک داستان واقعی بود نظرات شما عزیزان:
س.متن جالبی بود ولی کاش راهی میگذاشتی برای وصل عاشق.
|
آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|